پر بازدیدترین
خبر های ورزشی
آمار سایت
امروز
-1
دیروز
-1
هفته
-1
ماه
-1
کل
-1
 
کد مطلب: 115000
مسلمانان به ايجاد کانونهاي وحدت‌گرا احتياج دارند
تاریخ انتشار : 1393/01/01
نمایش : 724

 

يادداشت پايگاه خبري تحليلي پيرغار؛


واقعيت اين است که در منطقه شمال آفريقا و خاورميانه، غرب منفورترين مجموعه به حساب مي‌آيد که بنام تمدن و توسعه، دارايي‌ها و حتي شخصيت مردم در اين منطقه را تاراج کرده است. بر اين اساس همه افکارسنجي‌هايي که طي دو دهه گذشته از سوي موسسات معتبري نظير «پيو» و «زاگبي» انجام شده از بالا بودن ميزان نفرت مردم از غرب حکايت داشته به گونه‌اي که دولت آمريکا را وادار کرد که از شعار دروغين «توسعه دمکراسي» در جهان اسلام دست بردارد و کاستن از نفرت مردم عليه غرب را در دستور کار خود قرار دهد.
از سوي ديگر در اين منطقه که اسلام مشترک‌ترين و عام‌ترين عنصر فرهنگي و تمدني آن است، هيچ‌چيز به اندازه «دين» از اهميت و اولويت برخوردار نيست. مردم در مصر، تونس، ليبي، سودان، عربستان، يمن، ترکيه و در هر نقطه ديگر اسلام را اصلي‌ترين هويت فرهنگي خود دانسته و به گواهي اسناد فراوان هيچ‌چيز به اندازه اسلام، آنان را به حرکت درنمي‌آورد. در مصر اسلام بعنوان تنها عنصر حرکت‌دهنده و معنادهنده به حرکت مطرح است به گونه‌اي که حتي حکومت‌هاي شديدا مخالف دين سعي کرده‌اند که با گروهي از متدينين تعامل داشته و خود را با دين‌گرايان همراه نشان دهند مثلا انورسادات زماني که روي کار آمد در کنار اقدامات فاجعه‌باري که بخصوص در مورد رها کردن مبارزه با رژيم صهيونيستي طراحي نمود، وانمود کرد که برخلاف «عبدالناصر» به گروههاي اسلام‌گرا اجازه فعاليت مي‌دهد در عمل هم با گروهي از سلفي‌ها وارد تعامل شد. در اين دوره هم غرب وانمود مي‌کند که نه تنها با اخوان‌المسلمين بعنوان يک گروه اسلام‌گرا مشکلي ندارد بلکه حاضر است به آنان کمک هم برساند. اما واقعيت اين است که غرب نمي‌تواند به صورتي اعلام شده از سد اسلام‌گرايان عبور کند بلکه راه موفقيت را در وانمود کردن موافقت با اسلام‌گراها مي‌داند.
اسلام‌گرايي در مصر يک پديده طبيعي است و وجه غالب آن هم استقلال‌خواهي و تکيه بر فرهنگ و تمدن خودي است اما غرب تلاش مي‌کند معناي ديگري از اسلام‌گرايي ارائه کند! در مصر مسلمانان عمدتا روحيه‌اي عرفاني دارند و ستيز با هم‌کيشان را برنمي‌تابند و در طول صدها سال، اين مهمترين خصلت مردم در اين سرزمين بوده است. اما امروز مي‌بينيم که به نام اسلام‌ گروهي عليه گروه ديگر وارد ميدان مي‌شود اين يک تغيير طبيعي به حساب نمي‌آيد. نشانه آن اين است در گذشته حکومت‌هاي سادات و مبارک که وابستگي شديد‌شان به آمريکا بسيار آشکار بود، گروه‌هاي خاصي را که اين روزها آتش درگيري برافروخته‌اند، کنترل مي‌کردند و غرب هم به اين کنترل تاکيد داشت. در حالي که امروز، اين‌ها آزاد شده و با بکارگيري انواع امکانات و تجهيزات در حال برهم زدن معادله‌هاي مدني و قرارهاي مشترک نظير انتخابات و قانون اساسي مي باشند و در عمل هم با گروه‌هاي لائيک غرب‌گرا در اين راه در يک جبهه مشترک قرار گرفته‌اند با اين وصف درگيري‌هاي کنوني را نمي‌توان برخاسته از اختلاف افکار دانست. نکته جالب ديگر اين است که دامنه اين مباحث از حوزه ملي فراتر مي‌رود. 5-4 روز قبل در مصر گردهمايي بزرگي توسط تکفيري‌ها و عناصر سابق اطلاعاتي مصر در اعتراض به دولت سوريه برگزار شد و در آن قطع رابطه ديپلماتيک مصر و سوريه درخواست شد و بلافاصله از سوي مرسي رئيس‌جمهور اخواني مصر مورد حمايت قرار گرفته و به اجرا گذاشته شد. در اين گردهمايي مسئله اختلافات شيعه و سني در کانون اصلي بحث همه سخنران‌ها قرار گرفت در حالي که به اندازه يک سطر عليه رژيم صهيونيستي موضع نگرفتند. اين به خوبي نشان مي‌دهد که مانور مخالفت با شيعه و گسترش تضاد با ايران و جبهه مقاومت اگرچه ظاهري «سني» دارد ولي جداي از ماهيت و نتيجه، به وسيله غرب و در يک برنامه‌ريزي چند‌وجهي دنبال مي‌شود.
در کنار اين مسئله بايد به يک موضوع کانوني ديگر که تاکنون عامل اصلي وحدت بين شيعيان و اهل سنت بوده، اشاره کرد. فلسطين در طول 7 دهه گذشته مهمترين عنصر ميداني وحدت بين طوايف مختلف مسلمانان بوده است. در طول سه دهه گذشته اين موضوع علاوه بر ايفاي نقش وحدت بين مسلمانان، مهمترين عنصر مشخصه «جبهه مقاومت» نيز بوده است و اساسا اگر فلسطين از جبهه مقاومت جدا شود، اين جبهه موضوعيت خود را از دست مي‌دهد.
در طول هفته‌ها و ماه‌هاي اخير تلاش زيادي شد تا اين کانون وحدت‌بخش به حاشيه رفته و حتي به ضد خود تبديل گردد. اين موضوع ابتدا در درگيري اردوگاه اليرموک دمشق خود را نشان داد. درگيري سوري-فلسطيني با حمله يک گروه تندرو به ماموران ارتش در اين اردوگاه آغاز شد و بسيار عجيب بود چرا که طي 45 سال گذشته يعني از زمان آغاز شکل‌گيري اين اردوگاه سابقه نداشت. هر چند در اين ماجرا، خود فلسطيني‌ها و پليس تحت امر حماس وارد شده و با اين عناصر درگير شدند و مناقشه‌اي که در ادامه، فلسطيني-فلسطيني شده بود، مهار گرديد.
اين حرکت در ادامه به تخريب رابطه حماس-حزب‌الله به عنوان دو رکن اصلي ميداني مقاومت که ضمنا معرف هر دو بخش اسلام-يعني شيعيان و اهل سنت-مي‌باشند، منجر شد. در اين ميان، «سوريه» و درگيري ارتش با تروريست‌ها با تغيير عنوان و تبديل شدن به درگيري «اسد با مردم» خميرمايه اين اختلاف‌آفريني شد. حماس اگر چه تاکنون هم بيانيه‌اي عليه دولت سوريه صادر نکرده و شخصيت‌هاي اصلي حماس موضع‌گيري حادي عليه سوريه نداشته‌اند ولي بخشي از تعاملات خود را به سمت کشوري نظير قطر برده که دشمن و پادوي دشمنان جبهه مقاومت به حساب مي‌آيد. در عين حال اين ميزان از اختلاف در هر جا يافت مي‌شود و جدي تلقي نمي‌گردد. اما در بحث ايجاد اختلاف ميان اضلاع و اجزاء جبهه مقاومت که نقش آمريکا و رژيم‌هاي وابسته عربستان و قطر در آن کاملا آشکار است، موضوع فراتر از اختلاف بين گروهي از فلسطيني‌ها با يک بخش از سياست‌هاي جمهوري اسلامي ايران است. در واقع در اين بحث، تمرکز نفاق‌آميز آمريکا و وابستگان منطقه‌اي آن روي موضوعي است که اساس مسئله مقاومت را تشکيل مي‌دهد. جمهوري اسلامي بعنوان قلب جهان اسلام مهمترين احياگر فلسطين و مهمترين مانع هضم اين قطعه مقدس در پيکره رژيم صهيونيستي است و اگر ايراني‌ها و نظام سياسي آنان باور کند که جايگاهي در معادله فلسطين ندارند و بايد بحث درباره آن را به قطر و عربستان واگذار نمايند، در واقع بايد براي هميشه از قرار داشتن در کانون يک جبهه مؤثر بين‌المللي و منطقه‌اي چشم بپوشند و از آنجا که در اين صورت عمق امنيتي و سياسي خود در منطقه را از دست مي‌دهند بايد هر لحظه منتظر حادثه بمانند. براين اساس بحث اختلاف افکني در جبهه مقاومت يک اقدام امنيتي با نتايج زيانبار است و همه بايد به آن توجه داشته باشند.
نتيجه اختلاف‌افکني ميان شيعيان و اهل سنت ايجاد درگيري‌هايي است که بطور يکسان و هم‌زمان منافع هر دو مذهب اسلامي را تهديد مي‌نمايد. دو روز پيش روزنامه صهيونيستي هاآرتص در سرمقاله خود با خوشحالي و صراحت نوشت: «با درگيري‌هاي کنوني شيعيان و اهل سنت در حوزه عربي، بحث مخالفت با اسرائيل کاملاً به حاشيه رفته و اين يک فرصت مهم تجديدناپذير براي تثبيت هميشگي اسرائيل و ابطال نظريه دو دولت- يعني استقرار دولت صهيونيستي و دولت فلسطيني در سرزمين فلسطين- مي‌باشد.»
اهل سنت و شيعيان به ايجاد کانونهاي وحدت‌گرا احتياج دارند. علماي اهل سنت و علماي شيعه بايد در درون خود و نيز در نشست‌هاي مشترک وضعيت خطرناک کنوني که قطعاً هيچ نفعي براي اسلام و مسلمانان ندارد و آينده آنان را تباه مي‌کند، مورد بحث و بررسي جدي قرار دهند. اگر اين اتفاق نيفتد دامنه نزاع-همانگونه که نشانه‌هاي آن ديده مي‌شود- فراتر از وضع کنوني است و خداي نخواسته بايد منتظر روزي باشيم که درگيري سني-سني که امروز فقط در بخشي از کشورهاي با اکثريت اهل سنت ديده مي‌شود، همه کشورهاي سني را دربر بگيرد و در نهايت خون بزرگان سني بر زمين بريزد! مگر نه اين است که امروز در حلب و رقه و ديرالزور جبهه‌النصره که به دروغ خود را فدايي اهل سنت به حساب مي‌آورد، علما و غيرعلماي سني را در اين مناطق به رگبار مي‌بندد و آنان را مهدورالدم معرفي مي‌نمايد.
بزرگان اسلام نبايد اجازه دهند، کساني که اساساً هيچ نسبتي با دين ندارند و در محضر هيچ عالم و روحاني عاليرتبه‌اي تلمذ نکرده‌اند، بر کرسي فتوا نشسته و قتل زنان و کودکان مسلمان را صادر نموده و در ميان مسلمانان جوي خون راه بياندازند. آيا غير از اين است که امروز غرب و بخصوص آمريکا که بشدت در تنگنا قرار گرفته و در معرض انتقام مسلمانان هستند، صحنه‌آراي چنين معرکه‌هاي خونين و شرم‌آوري هستند؟ 
سعدالله زارعي

 
 
 
ارسال کننده
ایمیل
متن
 
شهرستان فارسان در یک نگاه
شهرستان فارسان در يک نگاه

خبرنگار افتخاري
خبرنگار افتخاري

آخرین اخبار
اوقات شرعی
google-site-verification: google054e38c35cf8130e.html google-site-verification=sPj_hjYMRDoKJmOQLGUNeid6DIg-zSG0-75uW2xncr8 google-site-verification: google054e38c35cf8130e.html